زهرازهرا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

زهرا نفس مامان و بابا

جمعه آخر هفته و روستای پدری

جمعه با مامان جون و بابابزرگی و مادرجون رفتیم روستای آبا و اجدادی بابابزرگی... جای با صفایی ست... .جای همه دوستان خالی... این هم درخت آلبالو خونه عمو احمد مامانی که زهرا ابتدا آلبالو ها رو میچینه... بعد نشسته می خوره(که سر همین نشسته خوردن نصف روز دل درد کشیدی عزیزم و اصلا خواب نداشتی تا سر شب دیگه از حال رفتی) اینجا زهرا داره از آب چشمه می خوره ...
31 خرداد 1393

زهرا و بدن

زهرا تازگی ها با همون زبون شیرینه خودش لباسش رو میزنه بالا و میگه مَ...مَ و همزمان با بالا بردن لباسش بارها و بارها میگه   مَ  مَ حواسم به کار خودم بود که دیدم عروسکش رو گرفته تو بغلش و تکونش میده و میگه مَ مَ                                                                        ...
25 خرداد 1393

آخر هفته و باغ مادرجون

جمعه رفتیم باغ مادرجون...روز خوبی بود..اما چی بگم از شیطونی های زهرا خانوم...اصلا مگه لحظه ای آروم می گرفتی...همه اش باید دنبالت تو خاک وخل اینور و اونور میومدیم . وقتی رفتیم کنار جوی آب دیگه کسی نمی تونست از اونجا بلندت کنه...حالا جالب اینجاست که از آب و حموم می ترسی و چند وقتی میشه که از همون اول تا آخری که توی حموم هستی همه اش گریه می کنی این هم بابایی که داشت واسه نهار تدارک می دید ...
18 خرداد 1393

بفرمایید سمبوسه...

این سمبوسه ها رو خودم درست کردم... این رو با خمیر پیراشکی های آماده که تو بازار هست آماده اش کردم. ..                                این یکی رو با نان لواش با نان لواش خوشمزه تر میشه....حتما امتحانش کنید ...
12 خرداد 1393

ماجرای دست زهرا

دیشب عروسی دعوت بودیم...من و همسرم سرگرم کارای خودمون بودیم که یهو جیغ زهرا رفت هوا... وقتی برگشتم دیدم از انگشتش داره خون میاد... زده بود این رو شکسته بود بعد انگشتش رو بریده بود . همین طور که داشت گریه می کرد یه دونه پفک دادیم دستش0بیچاره ساکت شد... پفک نمکی براش نمیگیریم اما اینجا برا آروم کردنش بدردمون خورد...                                    ...
8 خرداد 1393

عید مبعث و تولد مادر جون(بابا)

سلام دوستای گلم عید همگی مبارک  دیروز چون تعطیل بود با خانواده تصمیم گرفتیم بزنیم بیرون این هم از زهرا خانوم که واسه خودش عالمی داره ...                                                                                   ...
7 خرداد 1393

گردش آخر هفته در پدیده کویر کرمان

زهرا خانوم که غذا نمیخوره...فقط عاشقه ماست می باشد...بعد از اینکه ماستش رو خورد دستاش رو اینجا رو شیشه پاک کرد شیشه براق رو تبدیل به شیشه مات کرد     زهرا با کمک دیوار وایستاده این اولین گردش زهرا بعد از یک سالگیشه ...
2 خرداد 1393
1